وقتی طراحی گرافیک یا ساخت و تدین ویدیو و یا حتی عکاسی صنعتی انجام میدهی، گرفتن بازخورد بخش مهمی از روند کار توست. این بازخورد میتواند بهت کمک کند تا طراحیات را بهبود دهی، اما نه هر نوع بازخوردی. خیلی از افراد و مشتریها در این مرحله دچار اشتباه میشوند و نظراتی را میگیرند که بیشتر دردسر درست میکنند تا اینکه به بهبود کارشان کمک کنند.
در این مقاله میخواهیم بررسی کنیم که چطور میتوانی از بازخوردها بهرهمند شوی بدون اینکه دچار سردرگمی و اصلاحات بیپایان بشوی.
اجتناب از بازخوردهای سلیقهای
زمانی که از کسی میپرسید «چه فکر میکنی؟» یا «این طراحی چطور به نظر میاد؟»، پاسخها اغلب سلیقهای و شخصی خواهند بود و هیچ کمکی به تو نمیکنند. مهمترین نکته این است که لوگو چیزی فراتر از هنر است. لوگوها باید عملکرد خاصی داشته باشند و به خوبی یک برند یا کسبوکار را نمایندگی کنند. پس اولین چیزی که باید تاکید کنم این است که… مهم نیست دیگران چه فکر میکنند. نظر کسی در مورد طراحی لوگوی تو اهمیتی ندارد.
در هر زمینهای از طراحی، هرگز از هیچکسی نپرس که «چه نظری داری در مورد این طراحی؟»

یادت باشد که در هر زمینهای از طراحی، مخصوصاً طراحی لوگو، ما در حال خلق یک اثر هنری نیستیم. ما در حال خلق یک قطعه طراحی کاربردی هستیم.
قبل از دریافت هرگونه بازخورد، باید اهداف طراحیات را کاملاً مشخص کنی. چه اهدافی را دنبال میکنی؟ آیا لوگو به درستی پیام برند را منتقل میکند؟ چطور میخواهد در دنیای رقابتی عمل کند؟ زمانی که این اطلاعات را با کسی که از او بازخورد میخواهی به اشتراک بگذاری، میتوانی نظرات مفیدتری دریافت کنی.
علاوه بر این، در طراحی لوگو جنبه فنی هم وجود دارد. برای مثال، لوگو باید انعطافپذیر باشد تا بتواند به طور موثر به عنوان آیکون کوچک شبکههای اجتماعی، روی وبسایت، روی ساختمان، لباسها، وسایل نقلیه، محصولات و… کار کند. این یعنی لوگو باید خوانا باشد و به اندازه کافی ساده باشد.
پس نکته من این است که… یک لوگو، و هر چیز دیگری که «طراحی شده» است، با هدف انجام یک کار خاص خلق شده است.
اگر در کار خود حرفهای باشی، یک دلیل برای هر خط، هر منحنی، هر رنگ… شخصیت آن، و جزئیات یا عدم وجود آنها وجود دارد.
اگر از کسی بپرسی که چه فکر میکند… آنها نظر خودشان را خواهند گفت و در بیشتر مواقع، چون همه نظر دارند، بازخوردهایی که دریافت میکنی به ندرت میتواند کمکی به تو بکند، مگر اینکه آنها اطلاعات داخلی در مورد اهداف تو داشته باشند.
ارائه طراحیها برای اجتناب از بازخورد سلیقهای
برای درک بهتر اینکه چرا نباید از کسی بپرسی «چه فکر میکنی»، در اینجا یک مثال دارم که معمولاً برای روشن شدن موضوع از آن استفاده میکنم.
تصور کن که من یک منگنه روی میز جلوی تو میگذارم. نظرت راجع به منگنه چیست؟
منگنه را برمیداری و به من میگویی نظرت چیه؟
میدانم که چیزی برای گفتن خواهی داشت. حتماً چیزهایی هست که دوست داری و چیزهایی که دوست نداری.
من در ذهنم فکر میکنم، «سیاه کسلکننده است… ترجیح میدادم رنگ آبی باشد. من از احساسی که هنگام استفاده از آن دارم، خوشم نمیآید. شکل آن را دوست ندارم. اگر کمی کوچکتر بود بهتر بود.»
پس با پرسیدن «چه فکر میکنی» تو فقط نظرهای شخصی و سلیقهای میگیری. اگر از یک گروه بپرسی، لیستی از نظرها خواهی گرفت.
متاسفانه، خیلی از طراحها به این بازخوردها گوش میدهند و تغییرات را اعمال میکنند. وضعیت کابوسواری است، درسته؟
ما میخواهیم از چنین وضعیتی جلوگیری کنیم، بنابراین میخواهم منگنه را به روش دیگری به تو ارائه کنم و برای راحتی، فرض میکنم که تو از من خواستهای که این را برایت طراحی کنم.
پس من منگنه را به تو نشان میدهم و شروع میکنم به توضیح دادن:
«بر اساس بحث اولیهمان، شما به یک دستگاه نیاز داشتید که بتواند چندین برگ کاغذ را بهطور دائمی بهم متصل کند. شما نیاز داشتید که کمهزینه باشد و به صورت انبوه تولید شود.
آنچه که امروز به شما ارائه میکنم، راهحل این مشکل است. من یک دستگاه طراحی کردهام که به راحتی در دست جای میگیرد. مکانیزم فنری اضافه کردهام تا بتوان به راحتی در دو مرحله منگنهها را وارد کرد. به راحتی نگاه کن، چطور راحت وارد میشوند. از پلاستیک سیاه استفاده کردهایم که کمهزینه است و برای طیف وسیعی از مخاطبان مناسبه.
همانطور که میبینی، این طراحی به طور موثر اهدافی را که از ابتدا مطرح کردیم برآورده میکند. آیا میتوانم تایید شما را برای شروع تولید بگیرم؟»

اینکه اهداف و استراتژی آنها به درستی شناخته شده و محصول طراحیشدهات این اهداف را محقق میکند، کارفرمای تو ناچار به تایید میشود، چون اهداف به خوبی برآورده شدهاند. این چیزی است که صاحبان کسبوکار به آن اهمیت میدهند.
پس من کار را بر اساس اهداف پروژه ارائه کردهام. چالشها و اینکه چگونه توانستهام به طور مؤثر آنها را حل کنم.
پس وقتی کار را اینطور ارائه میکنی، یا بله خواهی گفت، یا چون تمرکز ما روی برآورده کردن اهداف است، بازخورد بسیار روشن و مشخصی دریافت خواهی کرد که محصول را بهبود میدهد.
با این روش، گفتوگو کاملاً متفاوت خواهد بود. از جایی که همه نظرات شخصی خود را به اشتراک میگذارند، به یک بحث هوشمندانه تبدیل میشود که مبتنی بر اهداف، اهداف کسبوکار و تصمیمات استراتژیک است. بازخوردی که دریافت میکنی برای تو و مشتریات واقعاً مفید است.
جمعبندی
گرفتن بازخورد مهم است، اما نوع بازخوردی که دریافت میکنی، تعیینکننده خواهد بود که چقدر از این فرآیند بهرهبرداری خواهی کرد. اگر میخواهی به عنوان یک طراح یا صاحب کسبوکار بهترین نتیجه را از این مرحله بگیری، باید دقیقاً بدانید که از چه کسی بازخورد میخواهی و چگونه باید سوالات خود را مطرح کنی.
در نهایت، هدف این است که طراحیات به گونهای باشد که نیازها و اهداف تو را برآورده کند، نه اینکه فقط احساسات شخصی را جلب کند.